احترام پيشکسوت در فوتبال ايران از بين رفته، کسي به ريش سفيدها عزت و احترام نمي کند. هر روز روزنامه ها دارند از شکايت اين از آن مي نويسند و همه فوتبال ما را شکايت برداشته. زمان ما کي اينطوري بود؟ مربي سر جاي خودش، بازيکن هم در جايگاه خودش. بزرگتري، کوچکتري هم رعايت مي شد. الان اما اصلا اين اتفاق نميافتد و يکي از دلايل مشکلات اخير فوتبال هم همين است.
بايد آشتي کنند
البته در نهايت خود مايليکهن و علي دايي تصميم مي گيرند که چکار کنند. اما ما تلاش مي کنيم اين دو را با هم آشتي بدهيم. البته بايد يک کمي فضا آرام بشود تا موضوع به سمت حل شدن پيش برود. مردم چه گناهي دارند که هر روز اختلاف بزرگ هاي فوتبال را مي خوانند و مي شنوند؟ به خدا خوب نيست.
بازيکن نبايد از مربي ايراد بگيرد
الان امير قلعهنويي هم از جواد نکونام شکايت کرده، والله خوب نيست که آدم ها در فوتبال اينطور مقابل هم قرار بگيرند. اين رسمش نيست که شاگرد از مربي انتقاد کند. البته مي شود درباره مسائل فني حرف زد، اما درباره مسائل خانوادگي و شخصي هم که نبايد اظهارنظر کنيم. اما متاسفانه اين اتفاق افتاده و کار به شکايت کشيده. البته به نظر من اين مساله با شکايت کردن درست نمي شود. بايد بزرگترها بيايند وسط و از بازيکن سوال کنند چرا اين حرف ها را زده؟
تباني در دربي حرف مفت است
فوتبال ايران پر از حرف هاي اضافي است. مثل اينکه مي گفتند در زمان ما دربي ها نتيجه اش از قبل معلوم ميشود. شما فکر کنيد ما برويم به بازيکني که يک سال منتظر اين بازي بوده، بگوييم اگر توپ گيرت آمد توي گل نزن. مگر مي شود؟ همه خوشحالي بازيکن ها به درخشش در اين بازي است، چطور مي شود گفت که کم کاري کنند؟ تازه ما اين حرف را بزنيم مگر مي شود بازيکن اين راز را در دل خودش نگه دارد و صد جا نرود پشت سر ما لغز بخواند؟
در قطر تيمملي به اشتباه من باخت
گفتم که حرف و حديث زياد است. اگر يادتان باشد ما براي مسابقات مقدماتي جامجهاني 1994 با کلي آرزو به قطر رفتيم اما در آنجا بد باختيم. بعد از آن خيلي صحبت ها درباره من و تيمملي شد و کار به خانه نشيني من هم رسيد. اما واقعيت اين بود که ما در آن مسابقات خوب نبوديم. تيم آماده به تورنمنت نرفت و من در اين موضوع مقصر بودم. همين؛ برعکسش در بازي هاي آسيايي پکن که تيم عالي بود، بدن ها آماده و همه چيز براي قهرماني ما مهيا. خدا بيامرز سيروس عالي بازي مي کرد. مهدي فنوني، مجيد نامجو، شاهرخ، حسن زاده، عابدزاده و همه عالي بودند.
ديگر عشق نيست
اين پول فوتبال را خراب کرده. عشق از بين رفته و مشخص است که ديگر شرايط دوره ما تکرار نمي شود. من خودم يکي از آدم هايي بودم که دوست داشتم پول به فوتبال بيايد اما نه اينجوري. يادم هست مربي تيمملي بودم و حميد استيلي و محمد خاکپور آمدند با پرسپوليس قرارداد ببندند. به آنها گفتم اگر براي تيمملي آمده ايد بدانيد که من از حالت عادي هم سختگيرتر هستم. اما آنها گفتند فقط به عشق پيراهن قرمز قرارداد خواهند بست، من هم گفتم برويد ورزشگاه شيرودي هيات فوتبال تهران قراردادتان را ثبت کنيد.
شايد ناخودآگاه پرسپوليس را تضعيف کردم
در يک دوره اي پرسپوليس از بازيکنان ستاره خالي شد. شايد من ناخودآگاه چون سرمربي تيمملي بودم نخواستم که از ستاره هاي فوتبال کسي را به پرسپوليس بياورم. شايد ترسيدم حرف و حديث باشد ...
به شاهرودي گفتم بايد 200 هزارتومان بدهي
رضا شاهرودي مي خواست به پرسپوليس بيايد و من به او گفتم بايد 200هزار تومان به ما بدهي و به پرسپوليس بيايي. پيراهن پرسپوليس و استقلال آن وقت ها قيمت داشت. به خاطر همين بازيکن ها سروکله شان را مي گذاشتند جلوي توپ، اما حالا چي؟ تا مربي بازيکن را جريمه مي کند يک تيم ديگر مي آيد وسط و 200 ميليون مي گذارد روي پول قبلي و بازيکن را مي برد. حالا توي مربي هي دنبال تنبيه کردن باش. نمي شود که.
بنده خدا درخشان
پرسپوليس با اين شرايط به اينجا رسيده و حميد درخشان بنده خدا با سختي دارد تيم را پيش مي برد. ما خيلي تيم پرستاره اي نيستيم ولي انشاالله شرايطمان خوب مي شود.
خدا کند دربي گردن کلفتي در پيش داشته باشيم
سوال بعدي تان هم درباره دربي است(خنده). خدا کند بازي گردن کلفتي بشود و مردم راضي باشند اما من فکر مي کنم اين بازي هم مساوي تمام شود. البته تقصير مربي ها نيست، طرفدارها به مربي ها القا مي کنند که اين بازي را نباز، هر بازي ديگري را مي خواهي بباز. اينطوري مربي بازي را با احتياط شروع مي کند و اگر اتفاق خاصي در بازي نيفتد با همين احتياط بازي به پايان مي رسد.
آن بازي که حجازي شوتم را گرفت
بهترين برد مربيگري من جلوي استقلال آن بازي 3 ـ صفر است و بهترين برد عمرم هم برد 6 ـ صفر؛ بدترين باختم هم آن بازي اي بود که تماشاچي ها آمده بودند کنار زمين. يک ـ صفر باختيم و آن ضربه من را مرحوم ناصر حجازي گرفت، خدا رحمتش کند.